. با اینکه دیرم شده!
نوشته شده توسط : perana

باید بنویسم.

۱- بهم نشون داد که چیزی که می‌خوام رو داره. در کمال نجابت. "کمال" نجابت به معنی واقعیش...

۲- صبح بهش گفتم که کسی هست که ۶:۳۰ صدام می‌کنه و باعث می‌شه با یه حسی بیدار شم، تویی؟

گفت نه. با چه حسی؟

گفتم با حس اینکه الان نمازم قضا می‌شه و کاش یه کم زودتر صدام می‌زد :))

می‌گه: تو مگه نماز می‌خونی؟ چرا؟

می‌گم برای این‌که برم بهشت، بلکه اون دنیا از دستت در امان باشم.

می‌گه: حاضرم از تمام غلط‌هام توبه کنم، اگه مطمئن باشم بهشت جاییه که توام توشی...

زبونم بند اومد و بند دلم پاره شد و گر گرفتم و همه‌ی اینها و این چیزهای عجیب رو همزمان تجربه کردم.





:: بازدید از این مطلب : 122
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 3 دی 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: